- مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود،هیچ گاه شاد نبود.او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت:
((ارباب،آیا حقیقت دارد که خداوندپیش از بدنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟))
او پاسخ داد:((بله))
خدمتکار پرسید:
((آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آنرا همچنا...
ن اداره می کند؟))
ارباب دوباره پاسخ داد:((بله))
خدمتکار گفت:
((پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آنرا ادره کند؟))
به او اعتماد کن ، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند
به او اعتماد کن ، وقتی که نیرویت کم است
به او اعتماد کن ، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی
اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود...
@};- اندکی صبر سحر نزدیک است.@};- این وبلاگ به عنوان تریبون آزاد مذهبی در اختیار دوستان مسلمان و مسیحی است تا هرکس آنچه را که می داند و به ذهنش می رسد در رابطه با حقانیت عقیده خود در این وبلاگ بگوید. موضوع اصلی بیشتر در رابطه با مسیح مقدس خواهد بود. از تمام عزیزانی که لطف می کنند و تشریف می آورند و با نظرات خودشون زینت بخش این وبلاگ می شوند و مرا در ادامه کار مصمم تر می کنند سپاسگذارم.
Translate
۱۳۹۱ آذر ۲۵, شنبه
اعتماد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر