Translate

۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

بياييد با هم يک نفس يک صدا

  •               

سرودهای پرستشی (لیست پخش)

  •         

خدایا !

  1. خدایا !
    تو آنگونه ای که من دوست دارم
    پس مرا نیز آنچنان قرار ده که تو دوست داری

من همانم


  1. من همانم که درشب روحت را درخواب به تمامی باز میستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگتُ، که به سوی من بازگردی به این کار ادامه میدهم(انعام.60)

هرگز خود را بنده دیگری مساز


  1. هرگز خود را بنده دیگری مساز که خدا تو را آزاد آفریده است ...
    His other servant never msaz that God has created you, free ...

دست به دامن "خدا" که میشوم

  1. دست به دامن "خدا" که میشوم
    چیزی آهسته درون من به صدا در می آید…
    نترس…
    از باختن تا ساختن دوباره ، فاصله ای نیست

کمتر بترس، بیشتر امیدوار باش

  1. کمتر بترس، بیشتر امیدوار باش
    کمتر ناله کن، بیشتر نفس بکش
    کمتر حرف بزن، بیشتر بشنو
    کمتر متنفر باش، بیشتر عشق بورز

    و در این صورت است که تمامی چیزهای خوب جهان از آن تو خواهد بود

خدا را وقت تنهایی صدا کن


  1. ز مردم دل بکن یاد خدا کن
    خدا را وقت تنهایی صدا کن
    در آن حالت که اشکت می چکد گرم
    غنیمت دان و ما را هم دعا کن ...

گاهی اوقات از خودمان می پرسیم:



  1. گاهی اوقات از خودمان می پرسیم:
    انجام چه اشتباهی باعث شده که مستحق چنین شرایطی شوم؟

    چرا خدا اجازه می دهد این طور چیزها برای من اتفاق بیافتد؟
    در این مورد تعبیری را بخوانید:

    ... دختری به مادرش می گوید چطور همه چیز برای او اشتباه پیش می رود؟
    شاید او در امتحان ریاضی رد شده!
    در همین احوال نامزدش هم او را رها کرده...

    در اوقاتی چنین غمناک یک مادر خوب دقیقا می داند چه چیز دخترش را دلخوش می کند...

    ”من یه کیک خوشمزه درست می کنم“

    مادر دخترش را در آغوش می کشد و او را به آشپزخانه می برد در حالی که دختر تلاش می کند لبخند بزند.

    در حالی که مادر وسایل و مواد لازم را آماده می کند، و دخترش مقابل او نشسته، مادر می پرسد:

    - عزیزم یه تکه کیک می خوای؟
    - آره مامان! تو که حتما می دونی من چقدر کیک دوست دارم!

    - بسیار خوب، مقداری از روغن کیک بخور.
    دختر با تعجب جواب می ده: چی؟ نه ابدا!

    - نظرت در مورد خوردن دو تا تخم مرغ خام چیه؟
    در مقابل این حرف مادر، دختر جواب می ده: شوخی می کنین؟

    - یه کم آرد؟
    - نه مامان مریض می شم!

    مادر جواب داد:
    همه اینا نپخته هستن و طعم بدی دارن اما اگه اونا رو با هم استفاده کنی، اونوقت یه کیک خوشمزه رو درست می کنن.


    خدا هم همین طور عمل می کند!

    هنگامی که ما از خودمان می پرسیم:

    چرا او ما را در چنین شرایط سختی قرار داده، در حقیقت ما نمی فهمیم تمام این وقایع کی، کجا و چه چیزی را به ما می بخشد.

    فقط او می داند و او هم نخواهد گذاشت که ما شکست بخوریم.

    نیازی نیست ما در عوامل و موقعیتهایی که هنوز خامند فرو برویم.

    به خدا اعتماد کنیم و چیزهای فوق العاده ای را که به سوی ما می آیند، ببینیم.



    خدا ما را خیلی دوست دارد...

    او هر بهار گل ها را برای ما می فرستد

    او هر صبح طلوع خورشید را می سازد...

    و هر وقت شما نیاز به حرف زدن داشتید او برای شنیدن آنجاست

    او می تواند در هر جایی از جهان زندگی کند

    اما او قلب تو را برای زندگی انتخاب کرده...

    کیک بزرگی داشته باشید! نوش جان!